آلبوم صوتی مذهبی

متن نوحه سينه زني حضرت ابوالفضل میثم مطیعی (محرم 1403)

متن مداحی سینه زنی شب تاسوعا از حاج میثم مطیعی

آب به لب های تو رو زده، موج به پای تو زانو زده (متن زمینه شب تاسوعا)

آب به لب های تو رو زده/ موج به پای تو زانو زده
ماه خیمه به ماه فلک/ ماه روی تو پهلو زده
به رخسار تو، ماشاءالله / به گیسوی تو، ماشاءالله
پناه حرم، جان زینب / به بازوی تو، ماشاءالله
(یل کربلا ماشاءالله)

هر کجا صحبت از شیر شده/ دشمن تو زمینگیر شده
در مصافت کسی که میاد/ یعنی از زندگی سیر شده
به صاحب علم، ماشاءالله/ به تیغ تو دم، ماشاءالله
رقیه میگه، با سوز دل/ امید حرم، ماشاءالله
(یل کربلا ماشاءالله)

ای کمان ابروی علقمه/ تنها رفتی سوی علقمه
تا که خوردی زمین گفت حسین/ ماه گرفته توی علقمه
به آه حرم، ای وای ای وای / به دست قلم، ای وای ای وای
تو خیمه دیگه، بعد از تو نیست / کسی محترم، ای وای ای وای
(یل کربلا ابوفاضل)

آسمون ها عزادارِ غمه، چشامون خیره سمت پرچمه (متن زمینه شب تاسوعا از میثم مطیعی)

آسمون ها عزادارِ غمه
چشامون خیره سمت پرچمه
زندگیم وقف درد و ماتمه
محرمه
عبد احسان توام، زیر باران توام
وقتی که دلتنگ می شم می خونم:

بی سر و سامان تو ام
سائل احسان توام/ ثارالله

غریب کربلا حسین، شهید نینوا حسین

آقا/ دلم/ تنگه/ حرم
شده لطفی کن ای سالار زینب
رسیده جان من از غصه بر لب

دلم/ خواهد/ شوم/ فدا
به راه عشقت ای دلدار زینب
رسیده جان من از غصه بر لب

بی سر و سامان تو ام/
سائل احسان توام/ ثارالله

***************

این نشونی نوکر بودنه
که لباس سیاهم بر تنه
آرزوم تو مسیرت رفتنه
عشق منه

با لطف ابو تراب
با اذن بی بی رباب
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

من و این همه غم ارباب ارباب
ببرم به حرم ارباب ارباب
آآآآآآ
نفس نفس من، شعر غم تو،
ایشالا بمیرم، تو حرم تو
حسین ثارالله

(حسین ثارالله، اباعبدالله)

***************

هرجا اسمت باشه کرب و بلاست
قبله‌ی دل به سمت نینواست
حرمت تو دل سینه زناست
دارالشّفاست

دارم من روی سیاه
خوب میشم با یه نگاه
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

تو شبای جمعه، عاشقی چه زیباست/ کربلا
شبایی که میگن، زائر تو زهراست/ کربلا

آره دیدنیه، سجده‌ی ملائک/ کربلا
روی لب زوار، حلت بفنائک /کربلا

کربلا،
هر کی زائرت باشه اون شبا پریشون میشه
گریه‌کن میشن انبیا وقتی فاطمه روضه‌خون میشه

بی قرارم و/ میگم این شبا
کاش کی قسمتم/ بشه کربلا

(حسین وآآآآآی)

***************

غم تو با دل من شد عجین
اشک توی چشامون و ببین
رویائیه که کربلا باشم
من اربعین

حال من خوبه با تو
زندگیمِ برا تو
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

شبهای جمعه میگیرم هواتو
اشک غریبی میریزم براتو

بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو

آه، امون از غریبی صبوری
آه، چه جوری بسازم با دوری

عباسُ یَنتَظِرکَ الصِّغارُ (متن سینه زنی واحد عربی و فارسی)

شده ولوله، گوییا این بار

به میدان زده حیدر کرار

یلی چون علی، یا علی بر لب

علی رو، علی خو، علی پیکار

رخش: والقمر، موی او: واللیل

چو القارعَة ضرب شمشیرش

نفس بر نمی آید از دشمن

بنازم به رزم نفس گیرش

به این رزم حیدری، به پا کرده محشری

از او هر عدویی به سویی گریزد

” حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَة” که “فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَة”

نگر مظهر اسم قهار ایزد

یابن الحیدر / شاه وفا اباالفضل

ای معنای / صدق و صفا اباالفضل

ای سقای /کرب و بلا اباالفضل

(ای سقای کرب و بلا ابالفضل)

*** *** *** ***

هُنا حَیثُ تَنحَبِسُ الأنفاسْ

در اینجا که نفس ها در سینه ها حبس می شود

هنا ثُقِبَت قِربةُ العباس

مشک عباس سوراخ شد

و صارتْ فُراتاً جدیداً فی

و به فرات جدیدی پُر از

ثَرَى الطَّفِ قد فاضَ بالإحساس

احساس در صحرا تبدیل شد

هنا قد أحاطَتْ بهِ الأرجاس

در اینجا، نانجیبان او را احاطه کردند

هنا بالعَمُودِ أُصیِبَ الرّاس

در اینجا، نیزه به سر (عباس) اصابت کرد

هنا کُلُّ طِفلٍ یُنادیهِ

در اینجا همه کودکان او را صدا می زنند

هنا الکُلُّ یَصرُخُ ” یا عباس “

در اینجا همه فریاد “یا عباس” سر میدهند

العلمُ و الکُفُوفْ، أروَعُ ما فی الطُّفوف

علم و دو دست علمدار، زیباترین معانی در کربلا هستند

اباالفضلِ قد حارَ فیکَ الوفاءُ

ای ابافضل، وفا در وفاداری تو حیران است

مِن خیلِه قدْ وَقع، لکنَّما اِرتَفَع

از اسبش سرنگون شد، اما بالا رفت

هناکَ دَعتْهُ إلیها السَّماءُ

آسمان او را به سوی خود دعوت کرده بود

مِن بعدِکَ حَلَّ هنا الدَّمارُ

پس از تو، ویرانی بر اینجا سایه افکند

عباسُ یَنتَظِرکَ الصِّغارُ

عباس، کودکان منتظرت هستند

عباسُ قُمْ فَفِی الخِیامِ نارُ

عباس! برخیز که آتش به خیمه ها افتاده ست

(عبّاسْ عبّاسْ یا قَمرَ العَشیرة)

عباس عباس، ای ماه بنی هاشم

شاعر فارسی: محمد مهدی سیار

شاعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین

ای سلطان ادب وَداعاً یا صَدیقی (واحد فارسی – عربی)

ای سلطان ادب و سالار اهل وفا

The commander of the loyal, Oh sovereign of respect

ای سوگت عین رجز، سردار کرببلا

General of Karbala, Your grief, a war cry in effect

در ابرِ خون مرو ای، ماه زیبای حسین

Don’t go in the cloud of blood, beautiful moon of Hussain

آماج تیر و تبر! سرو رعنای حسین

Spears and axes target you, lone platoon of Hussain

تشنه از فرات / آمدی برادرم

You come my brother, thirsty, from the yearning of Furaat,

قلب پاک تو/ خون شد از غم حرم

Sorrow submerges the tents, wounding your untainted heart,

آمده پی / دیدن تو مادرم

Follows, to come and see you, my mother

آه از این وداع

Alas! The pain from leaving each other

(بر غم حسین، شاهدی خدای من)

ای خدای من

My Lord, you are witness to the pain of Hussain

***

رویای امّ بنین، تعبیر از علقمه شد

Realized on the Euphrates, a dream of Ummul Baneen

عباسش با لب خشک، مهمان فاطمه شد

Abbas, a guest of Fatima, with thirsty lips is seen

فرقش چون فرق پدر، چون مادر خورده زمین

Head split like his father, like mother he fell to the ground

یا حیدر بر لب او، افتاده از روی زین

With Ya Haider on his lips, from his saddle he was downed

از غم حسین / چشم نافذش تر است

Grief and sorrow of Hussain, drench his penetrating eyes

با ادب هنوز / محضر برادر است

In the presence of his brother, still with respect, he lies

رنگ او پرید / لحظه های اخر است

His skin pales, his last moments with brother

آه از این وداع

Alas! The pain from leaving each other

(بر غم حسین، شاهدی خدای من)

ای خدای من

My Lord, you are witness to the pain of Hussain

***

صَدیقیَ الأبَدی … وَداعاً یا عَضُدِی

خداحافظ ای دوست همیشگی من و ای یار و یاور من

Farewell oh my eternal friend, Oh my aide and helper

یا رُکنی فی الشَّدَدِ ..عباسُ یا سَندِی

خداحافظ ای تکیه گاه من در سختی ها و ای پشتیبان من

Farewell my support, oh my backing in stormy weather

مِن بَعْدِکَ اشْتَعَلَتْ …رُوحی و ما سَکَنَت

بعد از تو روحم پر از غم وغصه شد و آرام نگرفت

After you, my soul filled with grief, sorrow and found no peace

و زینبٌ ضُرِبَتْ … و بَعدَها سُبِیَتْ

بعد از تو زینب کتک خورد و به اسارت رفت

Zainab was hit and became captive after your decease

یا أخیْ الحَبیبْ / أنتَ أنتَ لی طَبیب

ای برادر عزیزم تو طبیب دردهای منی

Oh my dearest brother, you are the healer of my pains

أشرقتْ دِماک / ثّمَّ سِرْتَ للمَغِیب

خون تو چون خورشید درخشید و سپس غروب کردی

Your blood shone like the sun and then set in the plains

إنّنَی هُنا / یا أخی هُنا غَریب

ای برادرم! من اینجا غریبم

I am lonely here, Oh dear brother!

یا أخی الحَبیب

ای برادر عزیزم

Oh my dear brother

(ساقیُ الحَرمْ .. قمرُ العشیرةِ)

او ساقی حرم و ماه بنی هاشم است

Moon of Bani Hashim, in the tents he was the cupbearer

***

القُدسُ رایتُنا …الوَحْدَةُ تَرْفَعُها

قدس پرچم ماست که وحدت آن را بر خواهد افراشت

Jerusalem is our flag through unity it will rise

و الضِّفَّة ُصَرخَتُنا … لِلعالمِ نُسْمِعُها

برای کرانه باختری فریاد می زنیم و صدایمان را به گوش جهان می رسانیم

Our cry for West Bank in the world will arise

مِنَ النَّهرِ فَإلى … بَحریْ العَاتیْ وَطنی

مرزهای وطن من از نهر تا بحر است

The borders of my state are from the river to the sea

فِلَسطینُ انْتَفِضی …. هذا هذا کَفنی

ای فلسطین به پا خیز… ما کفن هایمان را نیز آماده کرده ایم

Oh Palestine rise up… I too stand with my shroud by me

جَهَّزُوا السِّلاح/ فهوَ حلُّنَا الوَحِید

اسلحه‌ها را آماده کنید که این تنها راه ماست

Arm yourself, the only way to fight Zion

إنتفاضَةٌ/ باللَّهیبِ و الحَدید

انتفاضه ای با آتش و آهن

This intifada is with fire and iron

إنَّ حربَنا/ فی الطَّریقِ من جدید

جنگ ما (با صهیونیست ها) دوباره در راه است

The war with the Zionists, is along the way again

جَهَّزُوا السِّلاح

اسلحه‌ها را آماده کنید

Ready your arms

(یرفَعُ العَلَمْ … عَلمُ البَصِیرةِ)

پرچم بصیرت برافراشته خواهد شد

The flag of insight will rise one day again

(یا حسین حسین یا حبیبَ فاطمه)

شعر فارسی: میلاد عرفان پور

(شعر عربی: احمد حسن الحجیری (از بحرین

تماشایی دارد از خیمه طلوع ماه بنی هاشم (متن سینه زنی واحد محرم از میثم مطیعی)

تماشایی دارد از خیمه، طلوع ماه بنی هاشم
دلش روشن، چهره اش خندان
سوی میدان می شود عازم
به پیشانیش نور سجده نمایان
دو چشم بصیرش دو خورشید تابان
یلی دست و بازوی او مرتضایی
تو گویی که حیدر میآید به میدان
شوری دارد دل آرام او
دشمن می هراسد از نام او
میدان می لرزد زیر گام او
عباس سرو رشید کربلا
فرات است و تشنه کامی ها
فرات است و این دل خونین
فرات است و بی قراری ها
فرات است و روضه ای سنگین
چه سنگ جفایی، چه تیر خطایی
بر آن ابروان کمانی نشسته
در آن سجده ی سرخ و محراب خونین
تو گویی علی بود و فرق شکسته
تنها از میدان برگشته بابا
حرفی نگفت از عموجان اما
برداشت عمود خیمه را از جا

گویا حیدر کرار زده اینبار به میدان (متن سینه زنی واحد شب تاسوعا)

گوییا حیدر کرار، به میدان زده این بار و چنین لشگر کفار به یکباره به هم می ریزد
وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا

به تکاپوی سمند از دل هر صخره دو صد صاعقه می انگیزد
فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا

شفقی سر زده از برق نگاهش که از آن دشمن خفاش صفت بگریزد
فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا

آسمان را به زمین دوخته گردی که از سم فرسش می خیزد
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا

احدی را نبود زهره که با هیبت لشگر شکنش بستیزد
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا

شاعر: محمد مهدی سیار

ای علمدار شه کرب و بلا باوفایی باوفایی باوفا (شعر سینه زنی واحد تند در شب تاسوعا)

ای علمدار شه کرب و بلا
باوفایی باوفایی باوفا

مروه عشقی زلال زمزمی
باصفایی باصفایی باصفا

تابش صبح است در پیشانی ات
والضّحایی والضّحایی والضّحی

ضربت شمشیر تو لشگر شکن
مرتضایی مرتضایی مرتضی

ماه زیبای بنی هاشم تویی
خوش‌لقایی خوش‌لقایی خوش‌لقا

ای امیر لشگر جانان ما
جان‌مایی جان‌مایی جان‌ما

با همه بیگانه ای و با حسین
آشنایی آشنایی آشنا

ریزه خوارِ خان احسان توایم
باسخایی باسخایی باسخا

هم خدا با توست هم تو دم به دم
باخدایی باخدایی باخدا

جان فدای تو که در راه حسین
جان‌فدایی جان‌فدایی جان‌فدا

سر نثار تو که مانند حسین
سرجدایی سرجدایی سرجدا

هم قیامی هم قیامت یک کلام
کربلایی کربلایی کربلا

تا ابد ای ماه در شام سیاه
رهنمایی رهنمایی رهنما

شاعر: محمد مهدی سیار

کلنّا عباسُکِ یا زینب (واحد تند) مداحی حاج میثم مطیعی خطاب به جنایت کاران سلفی در سوریه:

نخیزد آهی از عمق نهادی
که در آخر نگردد گردبادی
نریزد اشک مظلومی به دامن
مگر ویران کند کاخ فسادی
نوای نای مظلومان عالم
بلرزاند تن آل زیادی
سرانجام تبه کاران، تباهیست
نه اخدودی به جا مانده، نه عادی
الا ای خیل خون آشام! در شام
نمانَد از شما حتی نمادی
نبردید از خرد، در شامه بویی
ندارید از خدا در یاد، یادی
شما را نیست جز شیطان ، مریدی
به غیر از ابن ملجم ها، مرادی

لکم یا زُمرةَ الإرهابِ تبّاً
أساسَ البَغیْ، رَمزاً للعِنادِ
ای جماعت تروریست! ننگ و نفرین بر شما
که پایه ی طغیان و نماد دشمنی هستید

دماءَ الناسِ أنتم تَستَبیحُون
و لاتخَشون من یومِ المَعادِ
خون مردمان را مباح اعلام می کنید
و از روز قیامت نمی ترسید

تِجاهَ الناسِ وجَّهْتم سِلاحاً
و اسرائیلُ تَسْکُنْ فی البلاد
دربرابر مردم اسلحه کشیده اید
درحالیکه اسرائیل در سرزمینها(ی اسلامی) جا خوش کرده است

و لستُم مِن بنِی السّنه ولکن
بنوصَهیون و فی لُجِّ الفساد
وشما نه فرزندان اهل سنت که فرزندان صهیونید
و در گرداب فساد غوطه ورید

و إن آباؤُکم هَدْمُوا البقیعَ
فنَقطَعْ منکُم الآنَ الأیادی
اگر پدران شما بقیع را نابود کردند،
ما امروز دست شما را قطع می کنیم

و إن لاتَعرِفُونا نحنُ نارٌ
و أنتم تَنفَخُونَ فی الرَّماد
اگر ما را نمی شناسید (بدانید که ) ما آتشیم
و شما در خاکستر می دمید
(اصطلاحی در ادبیات عرب کنایه از کاربیهوده و خودزنی)

و لنْ تُسبى رقیة مرّتین
و لا زینب و لا زینُ العباد
نه رقیه دوبار اسیر می شود
و نه زینب و زین العابدین علیهم السلام

ابد و الله لانَنسى حُسینا
هو القائد على رُغم الأعادی
به خدا سوگند تا ابد حسین را فراموش نمی کنیم
به کوری چشم دشمنان، اوست که پیشوا و مقتداست

مِن العابس تَعَلّمْنا جُنوناً
مِن العبّاس حُبّاً للجِهاد
ما از عابس(یکی از شهدای کربلا که فرمود عشق حسین دیوانه ام کرده) دیوانگی را آموخته ایم
و از عباس ، عشق به جهاد را یاد گرفته ایم

دخیلک یا ابوفاضل! أَغِثْنا
فإنّ الشّامَ إیّاکَ تُنادی
یا ابوالفضل! قسمت می دهیم که به فریادمان برس
چرا که سرزمین شام تنها تو را می خواند

متن مداحی سینه زنی شب تاسوعا از حاج میثم مطیعی

آب به لب های تو رو زده، موج به پای تو زانو زده (متن زمینه شب تاسوعا)

آب به لب های تو رو زده/ موج به پای تو زانو زده
ماه خیمه به ماه فلک/ ماه روی تو پهلو زده
به رخسار تو، ماشاءالله / به گیسوی تو، ماشاءالله
پناه حرم، جان زینب / به بازوی تو، ماشاءالله
(یل کربلا ماشاءالله)

هر کجا صحبت از شیر شده/ دشمن تو زمینگیر شده
در مصافت کسی که میاد/ یعنی از زندگی سیر شده
به صاحب علم، ماشاءالله/ به تیغ تو دم، ماشاءالله
رقیه میگه، با سوز دل/ امید حرم، ماشاءالله
(یل کربلا ماشاءالله)

ای کمان ابروی علقمه/ تنها رفتی سوی علقمه
تا که خوردی زمین گفت حسین/ ماه گرفته توی علقمه
به آه حرم، ای وای ای وای / به دست قلم، ای وای ای وای
تو خیمه دیگه، بعد از تو نیست / کسی محترم، ای وای ای وای
(یل کربلا ابوفاضل)

آسمون ها عزادارِ غمه، چشامون خیره سمت پرچمه (متن زمینه شب تاسوعا از میثم مطیعی)

آسمون ها عزادارِ غمه
چشامون خیره سمت پرچمه
زندگیم وقف درد و ماتمه
محرمه
عبد احسان توام، زیر باران توام
وقتی که دلتنگ می شم می خونم:

بی سر و سامان تو ام
سائل احسان توام/ ثارالله

غریب کربلا حسین، شهید نینوا حسین

آقا/ دلم/ تنگه/ حرم
شده لطفی کن ای سالار زینب
رسیده جان من از غصه بر لب

دلم/ خواهد/ شوم/ فدا
به راه عشقت ای دلدار زینب
رسیده جان من از غصه بر لب

بی سر و سامان تو ام/
سائل احسان توام/ ثارالله

***************

این نشونی نوکر بودنه
که لباس سیاهم بر تنه
آرزوم تو مسیرت رفتنه
عشق منه

با لطف ابو تراب
با اذن بی بی رباب
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

من و این همه غم ارباب ارباب
ببرم به حرم ارباب ارباب
آآآآآآ
نفس نفس من، شعر غم تو،
ایشالا بمیرم، تو حرم تو
حسین ثارالله

(حسین ثارالله، اباعبدالله)

***************

هرجا اسمت باشه کرب و بلاست
قبله‌ی دل به سمت نینواست
حرمت تو دل سینه زناست
دارالشّفاست

دارم من روی سیاه
خوب میشم با یه نگاه
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

تو شبای جمعه، عاشقی چه زیباست/ کربلا
شبایی که میگن، زائر تو زهراست/ کربلا

آره دیدنیه، سجده‌ی ملائک/ کربلا
روی لب زوار، حلت بفنائک /کربلا

کربلا،
هر کی زائرت باشه اون شبا پریشون میشه
گریه‌کن میشن انبیا وقتی فاطمه روضه‌خون میشه

بی قرارم و/ میگم این شبا
کاش کی قسمتم/ بشه کربلا

(حسین وآآآآآی)

***************

غم تو با دل من شد عجین
اشک توی چشامون و ببین
رویائیه که کربلا باشم
من اربعین

حال من خوبه با تو
زندگیمِ برا تو
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

شبهای جمعه میگیرم هواتو
اشک غریبی میریزم براتو

بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو

آه، امون از غریبی صبوری
آه، چه جوری بسازم با دوری

عباسُ یَنتَظِرکَ الصِّغارُ (متن سینه زنی واحد عربی و فارسی)

شده ولوله، گوییا این بار

به میدان زده حیدر کرار

یلی چون علی، یا علی بر لب

علی رو، علی خو، علی پیکار

رخش: والقمر، موی او: واللیل

چو القارعَة ضرب شمشیرش

نفس بر نمی آید از دشمن

بنازم به رزم نفس گیرش

به این رزم حیدری، به پا کرده محشری

از او هر عدویی به سویی گریزد

” حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَة” که “فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَة”

نگر مظهر اسم قهار ایزد

یابن الحیدر / شاه وفا اباالفضل

ای معنای / صدق و صفا اباالفضل

ای سقای /کرب و بلا اباالفضل

(ای سقای کرب و بلا ابالفضل)

*** *** *** ***

هُنا حَیثُ تَنحَبِسُ الأنفاسْ

در اینجا که نفس ها در سینه ها حبس می شود

هنا ثُقِبَت قِربةُ العباس

مشک عباس سوراخ شد

و صارتْ فُراتاً جدیداً فی

و به فرات جدیدی پُر از

ثَرَى الطَّفِ قد فاضَ بالإحساس

احساس در صحرا تبدیل شد

هنا قد أحاطَتْ بهِ الأرجاس

در اینجا، نانجیبان او را احاطه کردند

هنا بالعَمُودِ أُصیِبَ الرّاس

در اینجا، نیزه به سر (عباس) اصابت کرد

هنا کُلُّ طِفلٍ یُنادیهِ

در اینجا همه کودکان او را صدا می زنند

هنا الکُلُّ یَصرُخُ ” یا عباس “

در اینجا همه فریاد “یا عباس” سر میدهند

العلمُ و الکُفُوفْ، أروَعُ ما فی الطُّفوف

علم و دو دست علمدار، زیباترین معانی در کربلا هستند

اباالفضلِ قد حارَ فیکَ الوفاءُ

ای ابافضل، وفا در وفاداری تو حیران است

مِن خیلِه قدْ وَقع، لکنَّما اِرتَفَع

از اسبش سرنگون شد، اما بالا رفت

هناکَ دَعتْهُ إلیها السَّماءُ

آسمان او را به سوی خود دعوت کرده بود

مِن بعدِکَ حَلَّ هنا الدَّمارُ

پس از تو، ویرانی بر اینجا سایه افکند

عباسُ یَنتَظِرکَ الصِّغارُ

عباس، کودکان منتظرت هستند

عباسُ قُمْ فَفِی الخِیامِ نارُ

عباس! برخیز که آتش به خیمه ها افتاده ست

(عبّاسْ عبّاسْ یا قَمرَ العَشیرة)

عباس عباس، ای ماه بنی هاشم

شاعر فارسی: محمد مهدی سیار

شاعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین

ای سلطان ادب وَداعاً یا صَدیقی (واحد فارسی – عربی)

ای سلطان ادب و سالار اهل وفا

The commander of the loyal, Oh sovereign of respect

ای سوگت عین رجز، سردار کرببلا

General of Karbala, Your grief, a war cry in effect

در ابرِ خون مرو ای، ماه زیبای حسین

Don’t go in the cloud of blood, beautiful moon of Hussain

آماج تیر و تبر! سرو رعنای حسین

Spears and axes target you, lone platoon of Hussain

تشنه از فرات / آمدی برادرم

You come my brother, thirsty, from the yearning of Furaat,

قلب پاک تو/ خون شد از غم حرم

Sorrow submerges the tents, wounding your untainted heart,

آمده پی / دیدن تو مادرم

Follows, to come and see you, my mother

آه از این وداع

Alas! The pain from leaving each other

(بر غم حسین، شاهدی خدای من)

ای خدای من

My Lord, you are witness to the pain of Hussain

***

رویای امّ بنین، تعبیر از علقمه شد

Realized on the Euphrates, a dream of Ummul Baneen

عباسش با لب خشک، مهمان فاطمه شد

Abbas, a guest of Fatima, with thirsty lips is seen

فرقش چون فرق پدر، چون مادر خورده زمین

Head split like his father, like mother he fell to the ground

یا حیدر بر لب او، افتاده از روی زین

With Ya Haider on his lips, from his saddle he was downed

از غم حسین / چشم نافذش تر است

Grief and sorrow of Hussain, drench his penetrating eyes

با ادب هنوز / محضر برادر است

In the presence of his brother, still with respect, he lies

رنگ او پرید / لحظه های اخر است

His skin pales, his last moments with brother

آه از این وداع

Alas! The pain from leaving each other

(بر غم حسین، شاهدی خدای من)

ای خدای من

My Lord, you are witness to the pain of Hussain

***

صَدیقیَ الأبَدی … وَداعاً یا عَضُدِی

خداحافظ ای دوست همیشگی من و ای یار و یاور من

Farewell oh my eternal friend, Oh my aide and helper

یا رُکنی فی الشَّدَدِ ..عباسُ یا سَندِی

خداحافظ ای تکیه گاه من در سختی ها و ای پشتیبان من

Farewell my support, oh my backing in stormy weather

مِن بَعْدِکَ اشْتَعَلَتْ …رُوحی و ما سَکَنَت

بعد از تو روحم پر از غم وغصه شد و آرام نگرفت

After you, my soul filled with grief, sorrow and found no peace

و زینبٌ ضُرِبَتْ … و بَعدَها سُبِیَتْ

بعد از تو زینب کتک خورد و به اسارت رفت

Zainab was hit and became captive after your decease

یا أخیْ الحَبیبْ / أنتَ أنتَ لی طَبیب

ای برادر عزیزم تو طبیب دردهای منی

Oh my dearest brother, you are the healer of my pains

أشرقتْ دِماک / ثّمَّ سِرْتَ للمَغِیب

خون تو چون خورشید درخشید و سپس غروب کردی

Your blood shone like the sun and then set in the plains

إنّنَی هُنا / یا أخی هُنا غَریب

ای برادرم! من اینجا غریبم

I am lonely here, Oh dear brother!

یا أخی الحَبیب

ای برادر عزیزم

Oh my dear brother

(ساقیُ الحَرمْ .. قمرُ العشیرةِ)

او ساقی حرم و ماه بنی هاشم است

Moon of Bani Hashim, in the tents he was the cupbearer

***

القُدسُ رایتُنا …الوَحْدَةُ تَرْفَعُها

قدس پرچم ماست که وحدت آن را بر خواهد افراشت

Jerusalem is our flag through unity it will rise

و الضِّفَّة ُصَرخَتُنا … لِلعالمِ نُسْمِعُها

برای کرانه باختری فریاد می زنیم و صدایمان را به گوش جهان می رسانیم

Our cry for West Bank in the world will arise

مِنَ النَّهرِ فَإلى … بَحریْ العَاتیْ وَطنی

مرزهای وطن من از نهر تا بحر است

The borders of my state are from the river to the sea

فِلَسطینُ انْتَفِضی …. هذا هذا کَفنی

ای فلسطین به پا خیز… ما کفن هایمان را نیز آماده کرده ایم

Oh Palestine rise up… I too stand with my shroud by me

جَهَّزُوا السِّلاح/ فهوَ حلُّنَا الوَحِید

اسلحه‌ها را آماده کنید که این تنها راه ماست

Arm yourself, the only way to fight Zion

إنتفاضَةٌ/ باللَّهیبِ و الحَدید

انتفاضه ای با آتش و آهن

This intifada is with fire and iron

إنَّ حربَنا/ فی الطَّریقِ من جدید

جنگ ما (با صهیونیست ها) دوباره در راه است

The war with the Zionists, is along the way again

جَهَّزُوا السِّلاح

اسلحه‌ها را آماده کنید

Ready your arms

(یرفَعُ العَلَمْ … عَلمُ البَصِیرةِ)

پرچم بصیرت برافراشته خواهد شد

The flag of insight will rise one day again

(یا حسین حسین یا حبیبَ فاطمه)

شعر فارسی: میلاد عرفان پور

(شعر عربی: احمد حسن الحجیری (از بحرین

تماشایی دارد از خیمه طلوع ماه بنی هاشم (متن سینه زنی واحد محرم از میثم مطیعی)

تماشایی دارد از خیمه، طلوع ماه بنی هاشم
دلش روشن، چهره اش خندان
سوی میدان می شود عازم
به پیشانیش نور سجده نمایان
دو چشم بصیرش دو خورشید تابان
یلی دست و بازوی او مرتضایی
تو گویی که حیدر میآید به میدان
شوری دارد دل آرام او
دشمن می هراسد از نام او
میدان می لرزد زیر گام او
عباس سرو رشید کربلا
فرات است و تشنه کامی ها
فرات است و این دل خونین
فرات است و بی قراری ها
فرات است و روضه ای سنگین
چه سنگ جفایی، چه تیر خطایی
بر آن ابروان کمانی نشسته
در آن سجده ی سرخ و محراب خونین
تو گویی علی بود و فرق شکسته
تنها از میدان برگشته بابا
حرفی نگفت از عموجان اما
برداشت عمود خیمه را از جا

گویا حیدر کرار زده اینبار به میدان (متن سینه زنی واحد شب تاسوعا)

گوییا حیدر کرار، به میدان زده این بار و چنین لشگر کفار به یکباره به هم می ریزد
وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا

به تکاپوی سمند از دل هر صخره دو صد صاعقه می انگیزد
فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا

شفقی سر زده از برق نگاهش که از آن دشمن خفاش صفت بگریزد
فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا

آسمان را به زمین دوخته گردی که از سم فرسش می خیزد
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا

احدی را نبود زهره که با هیبت لشگر شکنش بستیزد
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا

شاعر: محمد مهدی سیار

ای علمدار شه کرب و بلا باوفایی باوفایی باوفا (شعر سینه زنی واحد تند در شب تاسوعا)

ای علمدار شه کرب و بلا
باوفایی باوفایی باوفا

مروه عشقی زلال زمزمی
باصفایی باصفایی باصفا

تابش صبح است در پیشانی ات
والضّحایی والضّحایی والضّحی

ضربت شمشیر تو لشگر شکن
مرتضایی مرتضایی مرتضی

ماه زیبای بنی هاشم تویی
خوش‌لقایی خوش‌لقایی خوش‌لقا

ای امیر لشگر جانان ما
جان‌مایی جان‌مایی جان‌ما

با همه بیگانه ای و با حسین
آشنایی آشنایی آشنا

ریزه خوارِ خان احسان توایم
باسخایی باسخایی باسخا

هم خدا با توست هم تو دم به دم
باخدایی باخدایی باخدا

جان فدای تو که در راه حسین
جان‌فدایی جان‌فدایی جان‌فدا

سر نثار تو که مانند حسین
سرجدایی سرجدایی سرجدا

هم قیامی هم قیامت یک کلام
کربلایی کربلایی کربلا

تا ابد ای ماه در شام سیاه
رهنمایی رهنمایی رهنما

شاعر: محمد مهدی سیار

کلنّا عباسُکِ یا زینب (واحد تند) مداحی حاج میثم مطیعی خطاب به جنایت کاران سلفی در سوریه:

نخیزد آهی از عمق نهادی
که در آخر نگردد گردبادی
نریزد اشک مظلومی به دامن
مگر ویران کند کاخ فسادی
نوای نای مظلومان عالم
بلرزاند تن آل زیادی
سرانجام تبه کاران، تباهیست
نه اخدودی به جا مانده، نه عادی
الا ای خیل خون آشام! در شام
نمانَد از شما حتی نمادی
نبردید از خرد، در شامه بویی
ندارید از خدا در یاد، یادی
شما را نیست جز شیطان ، مریدی
به غیر از ابن ملجم ها، مرادی

لکم یا زُمرةَ الإرهابِ تبّاً
أساسَ البَغیْ، رَمزاً للعِنادِ
ای جماعت تروریست! ننگ و نفرین بر شما
که پایه ی طغیان و نماد دشمنی هستید

دماءَ الناسِ أنتم تَستَبیحُون
و لاتخَشون من یومِ المَعادِ
خون مردمان را مباح اعلام می کنید
و از روز قیامت نمی ترسید

تِجاهَ الناسِ وجَّهْتم سِلاحاً
و اسرائیلُ تَسْکُنْ فی البلاد
دربرابر مردم اسلحه کشیده اید
درحالیکه اسرائیل در سرزمینها(ی اسلامی) جا خوش کرده است

و لستُم مِن بنِی السّنه ولکن
بنوصَهیون و فی لُجِّ الفساد
وشما نه فرزندان اهل سنت که فرزندان صهیونید
و در گرداب فساد غوطه ورید

و إن آباؤُکم هَدْمُوا البقیعَ
فنَقطَعْ منکُم الآنَ الأیادی
اگر پدران شما بقیع را نابود کردند،
ما امروز دست شما را قطع می کنیم

و إن لاتَعرِفُونا نحنُ نارٌ
و أنتم تَنفَخُونَ فی الرَّماد
اگر ما را نمی شناسید (بدانید که ) ما آتشیم
و شما در خاکستر می دمید
(اصطلاحی در ادبیات عرب کنایه از کاربیهوده و خودزنی)

و لنْ تُسبى رقیة مرّتین
و لا زینب و لا زینُ العباد
نه رقیه دوبار اسیر می شود
و نه زینب و زین العابدین علیهم السلام

ابد و الله لانَنسى حُسینا
هو القائد على رُغم الأعادی
به خدا سوگند تا ابد حسین را فراموش نمی کنیم
به کوری چشم دشمنان، اوست که پیشوا و مقتداست

مِن العابس تَعَلّمْنا جُنوناً
مِن العبّاس حُبّاً للجِهاد
ما از عابس(یکی از شهدای کربلا که فرمود عشق حسین دیوانه ام کرده) دیوانگی را آموخته ایم
و از عباس ، عشق به جهاد را یاد گرفته ایم

دخیلک یا ابوفاضل! أَغِثْنا
فإنّ الشّامَ إیّاکَ تُنادی
یا ابوالفضل! قسمت می دهیم که به فریادمان برس
چرا که سرزمین شام تنها تو را می خواند

متن مداحی سینه زنی شب تاسوعا از حاج میثم مطیعی

آب به لب های تو رو زده، موج به پای تو زانو زده (متن زمینه شب تاسوعا)

آب به لب های تو رو زده/ موج به پای تو زانو زده
ماه خیمه به ماه فلک/ ماه روی تو پهلو زده
به رخسار تو، ماشاءالله / به گیسوی تو، ماشاءالله
پناه حرم، جان زینب / به بازوی تو، ماشاءالله
(یل کربلا ماشاءالله)

هر کجا صحبت از شیر شده/ دشمن تو زمینگیر شده
در مصافت کسی که میاد/ یعنی از زندگی سیر شده
به صاحب علم، ماشاءالله/ به تیغ تو دم، ماشاءالله
رقیه میگه، با سوز دل/ امید حرم، ماشاءالله
(یل کربلا ماشاءالله)

ای کمان ابروی علقمه/ تنها رفتی سوی علقمه
تا که خوردی زمین گفت حسین/ ماه گرفته توی علقمه
به آه حرم، ای وای ای وای / به دست قلم، ای وای ای وای
تو خیمه دیگه، بعد از تو نیست / کسی محترم، ای وای ای وای
(یل کربلا ابوفاضل)

آسمون ها عزادارِ غمه، چشامون خیره سمت پرچمه (متن زمینه شب تاسوعا از میثم مطیعی)

آسمون ها عزادارِ غمه
چشامون خیره سمت پرچمه
زندگیم وقف درد و ماتمه
محرمه
عبد احسان توام، زیر باران توام
وقتی که دلتنگ می شم می خونم:

بی سر و سامان تو ام
سائل احسان توام/ ثارالله

غریب کربلا حسین، شهید نینوا حسین

آقا/ دلم/ تنگه/ حرم
شده لطفی کن ای سالار زینب
رسیده جان من از غصه بر لب

دلم/ خواهد/ شوم/ فدا
به راه عشقت ای دلدار زینب
رسیده جان من از غصه بر لب

بی سر و سامان تو ام/
سائل احسان توام/ ثارالله

***************

این نشونی نوکر بودنه
که لباس سیاهم بر تنه
آرزوم تو مسیرت رفتنه
عشق منه

با لطف ابو تراب
با اذن بی بی رباب
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

من و این همه غم ارباب ارباب
ببرم به حرم ارباب ارباب
آآآآآآ
نفس نفس من، شعر غم تو،
ایشالا بمیرم، تو حرم تو
حسین ثارالله

(حسین ثارالله، اباعبدالله)

***************

هرجا اسمت باشه کرب و بلاست
قبله‌ی دل به سمت نینواست
حرمت تو دل سینه زناست
دارالشّفاست

دارم من روی سیاه
خوب میشم با یه نگاه
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

تو شبای جمعه، عاشقی چه زیباست/ کربلا
شبایی که میگن، زائر تو زهراست/ کربلا

آره دیدنیه، سجده‌ی ملائک/ کربلا
روی لب زوار، حلت بفنائک /کربلا

کربلا،
هر کی زائرت باشه اون شبا پریشون میشه
گریه‌کن میشن انبیا وقتی فاطمه روضه‌خون میشه

بی قرارم و/ میگم این شبا
کاش کی قسمتم/ بشه کربلا

(حسین وآآآآآی)

***************

غم تو با دل من شد عجین
اشک توی چشامون و ببین
رویائیه که کربلا باشم
من اربعین

حال من خوبه با تو
زندگیمِ برا تو
وقتی که دلتنگ میشم میخونم:

شبهای جمعه میگیرم هواتو
اشک غریبی میریزم براتو

بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو

آه، امون از غریبی صبوری
آه، چه جوری بسازم با دوری

عباسُ یَنتَظِرکَ الصِّغارُ (متن سینه زنی واحد عربی و فارسی)

شده ولوله، گوییا این بار

به میدان زده حیدر کرار

یلی چون علی، یا علی بر لب

علی رو، علی خو، علی پیکار

رخش: والقمر، موی او: واللیل

چو القارعَة ضرب شمشیرش

نفس بر نمی آید از دشمن

بنازم به رزم نفس گیرش

به این رزم حیدری، به پا کرده محشری

از او هر عدویی به سویی گریزد

” حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَة” که “فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَة”

نگر مظهر اسم قهار ایزد

یابن الحیدر / شاه وفا اباالفضل

ای معنای / صدق و صفا اباالفضل

ای سقای /کرب و بلا اباالفضل

(ای سقای کرب و بلا ابالفضل)

*** *** *** ***

هُنا حَیثُ تَنحَبِسُ الأنفاسْ

در اینجا که نفس ها در سینه ها حبس می شود

هنا ثُقِبَت قِربةُ العباس

مشک عباس سوراخ شد

و صارتْ فُراتاً جدیداً فی

و به فرات جدیدی پُر از

ثَرَى الطَّفِ قد فاضَ بالإحساس

احساس در صحرا تبدیل شد

هنا قد أحاطَتْ بهِ الأرجاس

در اینجا، نانجیبان او را احاطه کردند

هنا بالعَمُودِ أُصیِبَ الرّاس

در اینجا، نیزه به سر (عباس) اصابت کرد

هنا کُلُّ طِفلٍ یُنادیهِ

در اینجا همه کودکان او را صدا می زنند

هنا الکُلُّ یَصرُخُ ” یا عباس “

در اینجا همه فریاد “یا عباس” سر میدهند

العلمُ و الکُفُوفْ، أروَعُ ما فی الطُّفوف

علم و دو دست علمدار، زیباترین معانی در کربلا هستند

اباالفضلِ قد حارَ فیکَ الوفاءُ

ای ابافضل، وفا در وفاداری تو حیران است

مِن خیلِه قدْ وَقع، لکنَّما اِرتَفَع

از اسبش سرنگون شد، اما بالا رفت

هناکَ دَعتْهُ إلیها السَّماءُ

آسمان او را به سوی خود دعوت کرده بود

مِن بعدِکَ حَلَّ هنا الدَّمارُ

پس از تو، ویرانی بر اینجا سایه افکند

عباسُ یَنتَظِرکَ الصِّغارُ

عباس، کودکان منتظرت هستند

عباسُ قُمْ فَفِی الخِیامِ نارُ

عباس! برخیز که آتش به خیمه ها افتاده ست

(عبّاسْ عبّاسْ یا قَمرَ العَشیرة)

عباس عباس، ای ماه بنی هاشم

شاعر فارسی: محمد مهدی سیار

شاعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین

ای سلطان ادب وَداعاً یا صَدیقی (واحد فارسی – عربی)

ای سلطان ادب و سالار اهل وفا

The commander of the loyal, Oh sovereign of respect

ای سوگت عین رجز، سردار کرببلا

General of Karbala, Your grief, a war cry in effect

در ابرِ خون مرو ای، ماه زیبای حسین

Don’t go in the cloud of blood, beautiful moon of Hussain

آماج تیر و تبر! سرو رعنای حسین

Spears and axes target you, lone platoon of Hussain

تشنه از فرات / آمدی برادرم

You come my brother, thirsty, from the yearning of Furaat,

قلب پاک تو/ خون شد از غم حرم

Sorrow submerges the tents, wounding your untainted heart,

آمده پی / دیدن تو مادرم

Follows, to come and see you, my mother

آه از این وداع

Alas! The pain from leaving each other

(بر غم حسین، شاهدی خدای من)

ای خدای من

My Lord, you are witness to the pain of Hussain

***

رویای امّ بنین، تعبیر از علقمه شد

Realized on the Euphrates, a dream of Ummul Baneen

عباسش با لب خشک، مهمان فاطمه شد

Abbas, a guest of Fatima, with thirsty lips is seen

فرقش چون فرق پدر، چون مادر خورده زمین

Head split like his father, like mother he fell to the ground

یا حیدر بر لب او، افتاده از روی زین

With Ya Haider on his lips, from his saddle he was downed

از غم حسین / چشم نافذش تر است

Grief and sorrow of Hussain, drench his penetrating eyes

با ادب هنوز / محضر برادر است

In the presence of his brother, still with respect, he lies

رنگ او پرید / لحظه های اخر است

His skin pales, his last moments with brother

آه از این وداع

Alas! The pain from leaving each other

(بر غم حسین، شاهدی خدای من)

ای خدای من

My Lord, you are witness to the pain of Hussain

***

صَدیقیَ الأبَدی … وَداعاً یا عَضُدِی

خداحافظ ای دوست همیشگی من و ای یار و یاور من

Farewell oh my eternal friend, Oh my aide and helper

یا رُکنی فی الشَّدَدِ ..عباسُ یا سَندِی

خداحافظ ای تکیه گاه من در سختی ها و ای پشتیبان من

Farewell my support, oh my backing in stormy weather

مِن بَعْدِکَ اشْتَعَلَتْ …رُوحی و ما سَکَنَت

بعد از تو روحم پر از غم وغصه شد و آرام نگرفت

After you, my soul filled with grief, sorrow and found no peace

و زینبٌ ضُرِبَتْ … و بَعدَها سُبِیَتْ

بعد از تو زینب کتک خورد و به اسارت رفت

Zainab was hit and became captive after your decease

یا أخیْ الحَبیبْ / أنتَ أنتَ لی طَبیب

ای برادر عزیزم تو طبیب دردهای منی

Oh my dearest brother, you are the healer of my pains

أشرقتْ دِماک / ثّمَّ سِرْتَ للمَغِیب

خون تو چون خورشید درخشید و سپس غروب کردی

Your blood shone like the sun and then set in the plains

إنّنَی هُنا / یا أخی هُنا غَریب

ای برادرم! من اینجا غریبم

I am lonely here, Oh dear brother!

یا أخی الحَبیب

ای برادر عزیزم

Oh my dear brother

(ساقیُ الحَرمْ .. قمرُ العشیرةِ)

او ساقی حرم و ماه بنی هاشم است

Moon of Bani Hashim, in the tents he was the cupbearer

***

القُدسُ رایتُنا …الوَحْدَةُ تَرْفَعُها

قدس پرچم ماست که وحدت آن را بر خواهد افراشت

Jerusalem is our flag through unity it will rise

و الضِّفَّة ُصَرخَتُنا … لِلعالمِ نُسْمِعُها

برای کرانه باختری فریاد می زنیم و صدایمان را به گوش جهان می رسانیم

Our cry for West Bank in the world will arise

مِنَ النَّهرِ فَإلى … بَحریْ العَاتیْ وَطنی

مرزهای وطن من از نهر تا بحر است

The borders of my state are from the river to the sea

فِلَسطینُ انْتَفِضی …. هذا هذا کَفنی

ای فلسطین به پا خیز… ما کفن هایمان را نیز آماده کرده ایم

Oh Palestine rise up… I too stand with my shroud by me

جَهَّزُوا السِّلاح/ فهوَ حلُّنَا الوَحِید

اسلحه‌ها را آماده کنید که این تنها راه ماست

Arm yourself, the only way to fight Zion

إنتفاضَةٌ/ باللَّهیبِ و الحَدید

انتفاضه ای با آتش و آهن

This intifada is with fire and iron

إنَّ حربَنا/ فی الطَّریقِ من جدید

جنگ ما (با صهیونیست ها) دوباره در راه است

The war with the Zionists, is along the way again

جَهَّزُوا السِّلاح

اسلحه‌ها را آماده کنید

Ready your arms

(یرفَعُ العَلَمْ … عَلمُ البَصِیرةِ)

پرچم بصیرت برافراشته خواهد شد

The flag of insight will rise one day again

(یا حسین حسین یا حبیبَ فاطمه)

شعر فارسی: میلاد عرفان پور

(شعر عربی: احمد حسن الحجیری (از بحرین

تماشایی دارد از خیمه طلوع ماه بنی هاشم

تماشایی دارد از خیمه، طلوع ماه بنی هاشم
دلش روشن، چهره اش خندان
سوی میدان می شود عازم
به پیشانیش نور سجده نمایان
دو چشم بصیرش دو خورشید تابان
یلی دست و بازوی او مرتضایی
تو گویی که حیدر میآید به میدان
شوری دارد دل آرام او
دشمن می هراسد از نام او
میدان می لرزد زیر گام او
عباس سرو رشید کربلا
فرات است و تشنه کامی ها
فرات است و این دل خونین
فرات است و بی قراری ها
فرات است و روضه ای سنگین
چه سنگ جفایی، چه تیر خطایی
بر آن ابروان کمانی نشسته
در آن سجده ی سرخ و محراب خونین
تو گویی علی بود و فرق شکسته
تنها از میدان برگشته بابا
حرفی نگفت از عموجان اما
برداشت عمود خیمه را از جا

گویا حیدر کرار زده اینبار به میدان (متن سینه زنی واحد شب تاسوعا)

گوییا حیدر کرار، به میدان زده این بار و چنین لشگر کفار به یکباره به هم می ریزد
وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا

به تکاپوی سمند از دل هر صخره دو صد صاعقه می انگیزد
فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا

شفقی سر زده از برق نگاهش که از آن دشمن خفاش صفت بگریزد
فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا

آسمان را به زمین دوخته گردی که از سم فرسش می خیزد
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا

احدی را نبود زهره که با هیبت لشگر شکنش بستیزد
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا

شاعر: محمد مهدی سیار

ای علمدار شه کرب و بلا باوفایی باوفایی باوفا

ای علمدار شه کرب و بلا
باوفایی باوفایی باوفا

مروه عشقی زلال زمزمی
باصفایی باصفایی باصفا

تابش صبح است در پیشانی ات
والضّحایی والضّحایی والضّحی

ضربت شمشیر تو لشگر شکن
مرتضایی مرتضایی مرتضی

ماه زیبای بنی هاشم تویی
خوش‌لقایی خوش‌لقایی خوش‌لقا

ای امیر لشگر جانان ما
جان‌مایی جان‌مایی جان‌ما

با همه بیگانه ای و با حسین
آشنایی آشنایی آشنا

ریزه خوارِ خان احسان توایم
باسخایی باسخایی باسخا

هم خدا با توست هم تو دم به دم
باخدایی باخدایی باخدا

جان فدای تو که در راه حسین
جان‌فدایی جان‌فدایی جان‌فدا

سر نثار تو که مانند حسین
سرجدایی سرجدایی سرجدا

هم قیامی هم قیامت یک کلام
کربلایی کربلایی کربلا

تا ابد ای ماه در شام سیاه
رهنمایی رهنمایی رهنما

شاعر: محمد مهدی سیار

کلنّا عباسُکِ یا زینب (واحد تند) مداحی حاج میثم مطیعی خطاب به جنایت کاران سلفی در سوریه:

نخیزد آهی از عمق نهادی
که در آخر نگردد گردبادی
نریزد اشک مظلومی به دامن
مگر ویران کند کاخ فسادی
نوای نای مظلومان عالم
بلرزاند تن آل زیادی
سرانجام تبه کاران، تباهیست
نه اخدودی به جا مانده، نه عادی
الا ای خیل خون آشام! در شام
نمانَد از شما حتی نمادی
نبردید از خرد، در شامه بویی
ندارید از خدا در یاد، یادی
شما را نیست جز شیطان ، مریدی
به غیر از ابن ملجم ها، مرادی

لکم یا زُمرةَ الإرهابِ تبّاً
أساسَ البَغیْ، رَمزاً للعِنادِ
ای جماعت تروریست! ننگ و نفرین بر شما
که پایه ی طغیان و نماد دشمنی هستید

دماءَ الناسِ أنتم تَستَبیحُون
و لاتخَشون من یومِ المَعادِ
خون مردمان را مباح اعلام می کنید
و از روز قیامت نمی ترسید

تِجاهَ الناسِ وجَّهْتم سِلاحاً
و اسرائیلُ تَسْکُنْ فی البلاد
دربرابر مردم اسلحه کشیده اید
درحالیکه اسرائیل در سرزمینها(ی اسلامی) جا خوش کرده است

و لستُم مِن بنِی السّنه ولکن
بنوصَهیون و فی لُجِّ الفساد
وشما نه فرزندان اهل سنت که فرزندان صهیونید
و در گرداب فساد غوطه ورید

و إن آباؤُکم هَدْمُوا البقیعَ
فنَقطَعْ منکُم الآنَ الأیادی
اگر پدران شما بقیع را نابود کردند،
ما امروز دست شما را قطع می کنیم

و إن لاتَعرِفُونا نحنُ نارٌ
و أنتم تَنفَخُونَ فی الرَّماد
اگر ما را نمی شناسید (بدانید که ) ما آتشیم
و شما در خاکستر می دمید
(اصطلاحی در ادبیات عرب کنایه از کاربیهوده و خودزنی)

و لنْ تُسبى رقیة مرّتین
و لا زینب و لا زینُ العباد
نه رقیه دوبار اسیر می شود
و نه زینب و زین العابدین علیهم السلام

ابد و الله لانَنسى حُسینا
هو القائد على رُغم الأعادی
به خدا سوگند تا ابد حسین را فراموش نمی کنیم
به کوری چشم دشمنان، اوست که پیشوا و مقتداست

مِن العابس تَعَلّمْنا جُنوناً
مِن العبّاس حُبّاً للجِهاد
ما از عابس(یکی از شهدای کربلا که فرمود عشق حسین دیوانه ام کرده) دیوانگی را آموخته ایم
و از عباس ، عشق به جهاد را یاد گرفته ایم

دخیلک یا ابوفاضل! أَغِثْنا
فإنّ الشّامَ إیّاکَ تُنادی
یا ابوالفضل! قسمت می دهیم که به فریادمان برس
چرا که سرزمین شام تنها تو را می خواند

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا